to run a

to ɹʌn ʌ


فارسی

1 عمومی:: خوردن‌، تصادم‌كردن‌، گیركردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code